تنها صداست که میماند
روز ۴ اردیبهشت تولد رادیو بود. تولد هفتاد سالگی رادیو.
رادیویی که با احساس و عاطفه و از اینها مهمتر ، با زندگی مردم گره خورده و هنوز جایگاهش دچار تزلزل ِ چشمگیری نشده است.
چهارم اردیبهشت، من در فضایی بودم که اتمسفر عجیبی داشت. این افتخار را داشتم که در جایی باشم که بزرگانی همچون بهروز رضوی ، فرهنگ جولایی ، فریدون ارکانی ، عبدالرضا کریمیان ، ناصر نظامی و . . . در آن نفس میکشیدند. در یک قوطی کوچک و باصفا به نام رادیو
اگرچه نزدیک به چهار سال است در این رسانه ی کوچک ولی بسیار بسیار بسیار بسیار . . . بزرگ مشغول به کسب تجربه هستم ولی همنفس بودن با کسانی که کوله باری از فرهنگ ، ذوق ، هنر و از همه ی آنها پر رنگ تر، ((حس)) را با خود ، به هر استودیویی می برند و سخاوتمندانه به مردم همدل و همزبان شان تقدیم میکنند ، کم سعادتی نیست و کمی سابقه ی چهار ساله در کنار هیبت هفتاد ساله ی رادیو ، این اجازه را به من میدهد که ذوق کنم.

من ایمان دارم . . . تنها صداست که میماند.
شما هم باور کنید.